پيام دوستان
+
بنظر شما من پتانسيل نوشتن *کتاب* رو دارم ؟
.
فک کنيد تو زمينه داستان نويسي باشه (مجموعه داستان )
.
اگه نوشته هامو نخونديد لطفا در نظر سنجي شرکت "نفرماييد" :D

در انتظار آفتاب
04/1/17
[34%]
[37%]
[11%]
[18%]
38 رای دهنده
[37%]
[11%]
[18%]
+
بار دگر مرا از خواب بيدار کن رئيس (جمهور)
يک هم که شد دل را تيمار کن رئيس
گو و بخند گو نيست اين ماجرا
دستم بگير و رد اين اخبار کن رئيس
تکيه بزن بر کرسي عدل علي
ابرار را نزد خود احضار کن رئيس
عذاب عزلت يک مرد را
با خنده اي اجبار کن رئيس
خرابات خيال خادمي خسته
به يک نقاره انکار کن رئيس
مادرم مُرد از بس خون گريست
خنده را بر او بي اختيار کن رئيس
در انتظار آفتاب
04/1/17
+
هيچوقت فکر نميکردم از رفتن آقاي رئييسي اينهمه ناراحت بشم
اينهمه گريه کنم
خدايا بما صبر بده
خديا جاشونو پر کن
در انتظار آفتاب
04/1/17
جاي هيچ کس هيچوقت قابل پر کردن و جا سازي ساير به جاي واحد نخواهد بود همه ما مرام و خصوصياتي داريم مختص به متکلم وحده يعني هرکس با استعدادها و مرام ها و باورهايي متولد ميشود پرورش مي يابد و به وقت نياز به کار گرفته ميشوند مثل شهيد سردار سليماني و شهيد رئيسي اينجا بدترين آدمها هم خصوصياتي دارند که شايد احسن الخالقين هم قادر به جبران و جايگزيني آن فرد نميشود
چه برسد به اينکه جواهراتي و عجيبه هايي چون شهيدان بزرگواري که بيان داشتم من هم به عنوان احمق ترين و بدون کوچکترين حسنات هم شايد خصوصياتي و پتانسيلهايي در من طول عمرم به جريان افتاده باشد که روزي بيعتم ارزش يابد و براي مرام بيعتمداري و خلوص سربازي خود به درد مولي و عشق دنيا و آخرت ام بخورم
+
چه سِرّي است شما را
با واژگان ؟!
که حق تمامشان را خوب ادا مي کنيد ...
.
.
*عليرضا خان *

در انتظار آفتاب
04/1/17
7 فرد دیگر
39 فرد دیگر
+
سلام
رمضان مبارک
*قاصدك*
04/1/3
عارفانه هاي يک دوست
03/12/24
+
بنام خداوند بخشنده مهربان
عصربخير خانم ها و آقايان.
با درود به روان پاک بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و با آرزوي سلامتي و طول عمر مقام معظم رهبري ، از طرف شرکت هواپيمايي *پيامرسان*، *خلبان خدايي*،*سرمهماندار دخو* و ساير کارکنان اين پرواز ورود شمارا به هواپيماي بوئينگ747 خوش آمد ميگوييم.
شماره پرواز5212 و مقصد ما افطار منزل *جناب سلماني* ميباشد.

ميراب عطش
03/12/15
مدت زمان اين پرواز تا فرودگاه *قزوين*، 2ساعت و 15دقيقه تعيين شده است و تا ارتفاع 36000پا از سطح دريا پرواز خواهيم کرد.
لطفا توجه داشته باشيد، کشيدن سيگار يا استفاده از تلفن همراه در تمامي پروازهاي شرکت هواپيمايي پيامرسان ممنوع ميباشد.
لطفا کمربندهاي مخصوص پرواز خود را ببنديد، پشتي صندلي خودرا به حالت عمودي اوليه برگردانيد، ميز جلوي خود را به حالت عمودي اوليه برگردانيد،
+
*بياييد واقعيت هايمان را آرزو کنيم
نه اينکه
آرزوهايمان را واقعي بدانيم...*

*ترخون بانو*
03/11/12
+
بالا رفتن سن حتمي است…
اما اينکه روان تو پير شود بستگي به خودت دارد!
زندگي را ورق بزن…!
مبادا، مبادا. . . !
زندگي را دست نخورده براي مرگ بگذاري دوست من...
پايان آدميزاد ….
نه از دست دادن معشوق است!
نه رفتن يار!
نه تنهايي !
هيچ کدام پايان آدمي نيست….
آدمي آن هنگام تمام ميشود و دلش پير مي شود
که دنبال اهداف متعاليش نرود…
زندگي کوتاهست …به زندگيت رنگ خدايي بده...
*ترخون بانو*
03/11/12
+
[تلگرام]
خدا هم مثل ما تنها تماشا ميکند چنديست
و ديو آورده ديواري که حاشا ميکند چنديست
نه تنها برگِ باغ افتاده دستِ مرگِ پاييزي
که هرجا جوجه اي نشمرده پَر وا ميکند چنديست
سحر زنداني کوه است و شب جولان دهد در شهر
به دفعِ پيله اش پروانه پروا ميکند چنديست
کلاس درسِ شادِ خويش را با اشک کرد آغاز
که مادر مشقش امضا جاي بابا ميکند چنديست
لباس کدخدا و شيخ و شاه و شحنه ميشي شد
بزحمت گرگ خود را بينشان جا ميکند چنديست
تبر نابارور زادي که پيکر دارد از شاخه
بجانِ جنگل افتاده ست وغوغا ميکند چنديست
درخت و انتظارِ سبزِ باران ، هجمه يِ طوفان
زبانِ سرخِ شاعر، دار پيدا ميکند چنديست
#مهدي_زکي_زاده
2-اشراق
03/10/30

+
[تلگرام]
گريانده طفلِ بي شير ، آغوشِ مادري را
بابا بدونِ نان خورد ، شرمِ سِکندري را
بازار چاه کَن ها شد سکه چون نديدند
از هر عزيز اين شهر جز نابرادري را
اعجازِ فقر اينَست ، از هر دري درآيد
روزن گريز سازد رسمِ پيمبري را
شيخ از تبر بِدستش قصدِ هَرَس ندارد
سوزد اجاقِ حِرصش هَرخشک و هَرتَري را
زاهد خدا نترس و ترسا اسيرِ تکفير
حيران نشسته شيطان اين نابرابري را
دشمن سرِ مدارا دارد ولي دريغا
از دوستان نبينيم جز پشتِ خنجري را
شيرين به ذکرِ حلوا بندد دهان فرهاد
از نسلمان ربودند آيينِ دلبري را
تقويم اگرچه زخمي ست از برگريز آبان
رقصان به فرودين بين هر سرو باوري را
#مهدي_زکي_زاده

2-اشراق
03/10/30
+
[تلگرام]
دلِ شکسته ام از اين شکسته تر نميشود
شبِ غريب، دلخوش از دمِ سحر نميشود
غمت مباد اگر به تيرِ طعنه ميزني مرا
درختِ خشکِ بيشه دلخور از تبر نميشود
نه مادر است دايه اي که شيرِ مهر ميدهد
و هرکه نان به خانه آوَرَد پدر نميشود
کلاغِ قصه هايِ من ميان راه مانده است
نمان به پايِ من که غصه همسفر نميشود
تو زاده يِ بهاري و من از قبيله يِ خزان
جوانِ پُر جوانه ، پير بارور نميشود
بنام زندگي اسيرِ آب و دانه ها شديم
پرنده يِ قفس، لبش به عشق، تر نميشود
#مهدي_زکي_زاده
زندگي کنيم در آزادي و عشق
نه فقط زنده در قفسِ آب و دانه
بلطف دادارِمهرآفرين
.:سلمان فارسي:.
03/10/30
